ارزانترین فالوور،لایک و بازدید اینستاگرام و تلگرام در کل کشور را خریداری کنید (حرفه‌ای‌ترین پلتفرم خدمات شبکه‌اجتماعی کشور) کلیک کنید

کلمات و اصطلاحات مربوط به مسافرت Travel در آیلتس

1 سال پیش - خواندن 2 دقیقه


hit the road


راهی شدن


 


start a trip


شروع کردن یک سفر


 


Meaning: leave a place or begin a journey


ترک یک مکان یا شروع یک سفر


 


EXP: It’s already 11: 20. Let’s hit the road.


الان ساعت 11:20 شده است. بیایید راهی شویم.


 


stick around


همین دور و برها پلکیدن/ همین دور و اطراف بودن


Meaning: stay in the same place for a bit longer


کمی بیشتر در همان مکان ماندن


 


EXP:  Stick around. Holly’s band is going to play soon.


همین دور و اطراف باشید. گروه هالی به زودی اجرا خواهد کرد.


 


venture off the beaten path


رفتن به جاهای بکر


 


go to places others don’t visit


رفتن به جاهایی که دیگران از آن بازدید نمی کنند


 


Meaning: visit a place that is not well-known to the general public ,usually located in a secluded area


بازدید مکانی که برای عموم مردم شناخته شده نیست، و معمولاً در یک منطقه خلوت قرار دارد


 


EXP:  Jeep Patriot may be a good option for buyers who like to venture off the beaten path.


جیپ پاتریوت می تواند گزینه خوبی باشد برای خریدارانی باشد که دوست دارند به جاهای بکر بروند.


 


be in the middle of nowhere


در جای خیلی پَرتی بودن


 


Meaning: be in a place that is far away from where most people live


بودن در مکانی که از محل زندگی اکثر مردم دور است


 


EXP:  I’ll need a map to find that building — it’s in the middle of nowhere.


من برای پیدا کردن آن ساختمان به نقشه نیاز دارم – در جای خیلی پرتی است.


 


itinerary


برنامه مسافرت/ جزئیات سفر


 


travel plan


برنامه سفر


 


Meaning: a plan of a journey that a person is going to make, including information about when and where he/she will travel


برنامه سفری که شخصی قرار است داشته باشد، شامل اطلاعاتی در مورد زمان و مکان سفر


 


EXP:  First-time travellers tend to be extremely specific in their itineraries and end up with itineraries that are too rigid.


مسافرانی که برای اولین بار سفر می کنند تمایل دارند در برنامه های سفر خود بسیار دقیق باشند و در نهایت برنامه های سفر بسیار سختی را تهیه می کنند.


 


luggage


بار سفر


 


Meaning:  bags and suitcases that a person takes on a journey


کیف ها و چمدان هایی که یک فرد به سفر می برد


 


EXP:  Some changes to carry-on luggage restrictions have been announced.


برخی تغییرات در محدودیت های مربوط به وسایلی که می توانیم با خود به داخل هواپیما ببریم اعلام شده است.


 


 travel light


 سبک سفر کردن


 


Meaning: travel with limited luggage and belongings


سفر با چمدان و وسایل محدود


 


EXP:  I prefer to travel light and rarely need more than one suitcase.


من ترجیح می دهم سبک سفر کنم و به ندرت به بیش از یک چمدان نیاز دارم.


 

 در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در این آموزش آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با مسافرت در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است. در مقاله اصطلاحات کاربردی انگلیسی در سفر  شما می توانید فهرستی از کلمات و اصطلاحات مربوط به مسافرت که کاربرد زیادی در آزمون آیلتس دارند را به همراه معنی و مثال از آنها مطالعه کنید. 

0
کــارمـا :
31
بفرست

مشاهده نظرات بیشتر...
tatschoolonline2020